کدام نویسنده ؟
براي آنكه نويسندهاي بر آدم تاثير بگذارد، دو شرط اساسي لازم است؛ اول احساس خويشاوندي روحي است با آن نويسنده، دوم آنكه احساس كنيد آن نويسنده، به لحاظ كمال آفرينش هنري، در قلهاي ايستاده است دور از دسترس همگان. چنين شرايطي را من در بكت ميديدم، در چخوف، در داستايفسكي، در كافكا. اما از ميان نويسندگان هموطنم روي هر كدام كه انگشت ميگذاشتم عيب و ايرادي در كارشان ميديدم. البته يادگيري فرق ميكند با تاثير. من از هر كدام آنها چيزي ياد گرفتهام و از اين بابت سپاسگزارشان هستم. بهرام صادقي نويسندهاي بود كه بيش از همه ميپسنديدم و اگر ملكوتش را ميتوانست به فرجام درستي برساند (ما از شخصيت ساقي هيچ چيزي نميبينيم) شايد بيش از هر كسي ميتوانست مرا تحت تاثير قرار دهد. البته بيش از اين هم نميتوان توقع داشت. نوشتن به شيوه مدرن سابقهاش در كشور ما به يك قرن هم نميرسد. همين كه هر نويسندهاي كه آمده سنگي گذاشته روي سنگ قبلي، خودش خيلي است. البته كلاسيكهايمان هم هستند. از غولي مثل مولانا ميتوان سخن گفتن به زبان پارادوكس را آموخت، از فردوسي و نظامي و حافظ هم هر كدام به نوعي. اما هيچكدام اين غولها نميتوانند مستقيماً كمكي بكنند به نوشتن رمان (به خصوص كه همه آنها شاعرند و شعر در نقطهاي ايستاده است درست مقابل رمان). رماننويسي نوع ديگري است از نگاه كردن به جهان. اين نوع نگاه ابزار خاص خودش را ميطلبد؛ ابزاري كه تا فراهم نشود هيچ غولي در اين زمينه ظهور نخواهد كرد.
رضا قاسمی /مصاحبه با روزنانه شرق ۲۳آبان ۸۹
هرانک "هرآنک های احساس عاطفه تفکر ونگرش من است "به انسان زندگی جهان و خاطره های زادگاهم .هرچه که می نویسم" هرآنک نوشتنی است" که مرا روزها می گدازاند وقتی نوشته می شوند راحت می شوم . مردالموتی کوله علف بردوش از کوههای سیالان را می مانم بایستی کوله علف تا پشت بام طویله اش ببرساند چه کیفورمی شودمرد الموتی وقتی کوله علف را بر بام طویله اش می گزاردو آخیشی از سر لذت می گوید:آخیش راحت شدم