مصاحبه با دکتر محمد عسگری

سوال 1: جناب آقای دکتر عسگری .ازبیوگرافی شغلی و زندگی و تحصیلی تان برامون بگین
جواب:محمد عسگری، 35 ساله، متولد روستای اندج الموت ،دندانپزشک ،محل کار و سکونت شهر محمدیه استان قزوین،10 سال هست که کار میکنم و مطب دارم . فرزند چهارم یک خانواده هشت نفره هستم ، متاهل و دارای 2 فرزند پسر ، درسال 1374 با رتبه 88 در کنکور سراسری در دانشگاه شهید بهشتی پذیرفته شدم وسال 1380تحصیل در رشته دندانپزشکی را به انتها رساندم. دوره دبستان در مدرسه ابتدایی اندج ،راهنمایی در مدرسه روستای کوچنان ودبیرستان را در معلم کلایه گذراندم. علاقه مند به موسیقی سنتی ( کمی سه تار کار می کنم) علاقه زیاد به ورزش مخصوصا" والیبال ( عضو تیم والیبال دانشگاه بودم و تا این اواخر حتی والیبال را به جد دنبال می کردم ولی بدلیل آسیب کتف فعلا" از آن دورم عاشق مسافرتهای داخلی و خارجی هستم و از کمک به هم نوع بسیار لذت میبرم واز مطالعات گوناگون و کتاب خوانی هرگز سیر نمی شوم.
سوال 2 : آیا کتابهای بنده ( رازآتشفشان چنارخونبارالموت و سیالان )را خواندید ؟
فقط یک کتاب در این ارتباط با نام چنار خونبار زرآباد خوندم ولی گمان می کنم مربوط به آقای ضیاء رشوند بود
سوال 3: تعریف و حس شما از وا ژه الموت چیست ؟
راجع به تعریف لغوی الموت که در متون مختلف نوشته شده همان( اله - آموت و.....)اما در مورد حس: الموت را دارای یک دیرینه فرهنگی و تاریخی قوی می بینم و مردمان آنرا سخت کوش و دوست داشتنی و جمله معروف "الموت شکوه طبیعت بر فراز تاریخ "را کاملا" به حق می دانم ما از سوی دیگر نبود. امکانات و فقر اقتصادی را هم ازنکات ضعف آن می دانم و شاید گاهی هم عدم اتحاد و همدلی مردم نقاط مختلف آن آزارم می دهد اما در مجموع کلمه الموت حس زیبا و نوعی تعلق خاطر ویک آرامش عمیق برایم به همراه دارد( البته اگر از حالت بکر خارج نشود که در آن صورت همه چیز تغییر خواهد کرد )
سوال 4: یک خاطره از الموت برامون تعریف کنید ؟
نمی دانم چرا یک خاطره سخت، فی البداهه به ذهنم رسید : یاد زمانی افتادم که سال اول دبیرستان بودم و طبق عادت، ما هر پنج شنبه به اندج می رفتیم و صبح شنبه هم به معلم کلایه بر می گشتیم . یکبار اواخر پاییز بود و ما مطابق معمول به اندج رفته بودیم ولی روز جمعه به قدری برف بارید که( دوستانی که همسن و یا بزرگتر از من باشند می توانند برف آنروزها را تصور کنند) احساس کردیم نمی توانیم رفتن به معلم کلایه را به صبح شنبه موکول کنیم لذا تصمیم گرفتیم عصر جمعه به سمت معلم کلایه حرکت کنیم در این راه که ما سه نفر بودیم پدرانمان هم ما را همراهی کردند.برف بسیار شدیدی باریده بود و شاید تا کمر در برف فرو می رفتیم ولی چون امتحان داشتیم باید اجبارا" می رفتیم و رفتیم روز بسیار سختی بود به هر حال با پای پیاده تا معلم کلایه (حدود 15 کیلومتر) رفتیم تا به امتحان یرسیم! آری درس خواندن را خیلی از الموتیها شاید با شرایط سخت تر از من سپری کرده باشند ولی امروزه با بهترین امکانات ،گاها" کمترین همتها در این زمینه دیده می شود که مایه تاسف است.
سوال 5: وبلاگ وب سایت بچه های الموت را مطالعه می فرمائین نظرتان درباره محتوی مطالبشان چیست ؟
تقریبا" اکثر آنها را بله و لی برخی را بیشتر.در مجموع می پسندم البته برخی از وبلاگها بیشتر به روز می شوند و متنوع ترند. پیشنهادم هم اینست که در کنار سایر نوشته ها و مطالبشان در جهت حفظ زبان و فرهنگ الموت کوشا باشند.
سوال 6: وضعیت امروز الموت و الموتی ها را چگونه ارزیابی می کنید ؟
در سوالات قبلی تا حدی در این زمینه گفتم .خوشبختانه طی سالهای اخیر شاهد موج بزرگی از بازگشت الموتیهای مقیم شهرهای مختلف به روستاها هستیم واین یعنی زنده ماندن و پر رونق ماندن الموت.اما باید به نوعی عمل شود که تبعات آن وتخریب طبیعت و تغییر شکل اصلی روستا را به همراه نداشته باشد. اما کماکان فقر اقتصادی و کمبود امکانات، زیاد دیده میشود . الموتیهای مهاجر هم در همه شهرهایی که هستند معمولا" به لحاظ علمی وموقعیتی در رتبه های خوبی هستند . الموتیهای مقیم الموت هم مطابق همیشه با کار و کوشش طاقت فرسا و گاها" بسیار دشوار امرار معاش می کنند . و متاسفانه درصد بسیار زیادی از جوانان ساکن روستا هم به سمت اعتیاد روی آورده اند که جای بسی نگرانی است.
سوال 7: چه پیشنهادهایی برای توسعه متوازن الموت – توسعه ای که همه الموتیان دران ذی نفع می باشند – دارید ؟
به طوری عمل شود که اگر قرار است بطور مثال اقدامی صنعتی و ... انجام شود بگونه ای نباشد که گروهی ذینفع و گروهی دیگر فقط عوارض آنرا متحمل شوند و تصمیم گیریهای کلان با مشورت و همدلی انجام شود
سوال 8: راه الموت تنکابن را از منظر توسعه الموت و تخریب محیط زیست الموت چگونه تحلیل می کید ؟
بطور قطع این راه برای بسیاری از افراد مفید خواهد بود و در صورت بودن بستر مناسب می تواند به لحاظ اقتصادی مثمر ثمر باشد. اما از نظر تبعات این جاده و تخریب زیست محیطی، اینجانب متاسفانه شرایط بسیار سخت و بدی را پیش بینی میکنم . که ما الموتیها را دلتنگ سالهای دورتر می کند(البته امیدوارم پیش بینی من غلط باشد)و خلاصه اینکه در مجموع شاید کمی مضحک به نظر آید ولی من با این ارتباط جاده ای مخالفم.!
سوال 9 : چه پیشنهادی برای بهتر شدن مصاحبه ها دارین اگر بفرمائید ممنون می شوم .
خوبه ولی می تونه قسمتی به این اختصاص پیدا کنه که در هر موردی که درارتباط با الموت می خواهید صحبت کنید اما در سوالات نیامده بفرمایید.
سوال 10: وب سایت اندج آیا توانسته به دغدغه های شما درباره الموت جواب دهد .
جواب این سوال را در پستی که اخیرا" در مورد " رسالت سایت اندج “ نوشته ام می توانید ملاحظه بفرمایید( andej.ir
سوال 11: نسبت به نام های ذیل چه احساسی دارید؟
بالاخان : فردی بزرگ از دیار الموت( البته شناحت من از ایشان منحصر به اطلاعاتی است که آقای دکتر شهروزی در این باره نوشته اند)
حسن صباح : فردی که نام بلند آوازه الموت تا حد بسیار زیادی مدیون اوست و فردی که در زنده کردن و حفظ شیعه بسیار کوشیده ولی اینجانب بااندکی از اعمال او از جمله کشتن ها مخالفم .
بزرگ امید : اولین جانشین الموتی حسن صباح که در حفظ اصول او بسیار کوشید.
شاه کو ه : زیبا ولی خستگی زیاد در عبور و مرور از جاده پر پیچ وخم آن!
سیالان: نگین زیبا و پر اقتدار الموت و دوست داشتنی وبه عبارتی بام الموت بزرگ.
اندج: وطن، خاطرات کودکی، زیبا ، دوست داشتنی و دارای مردمانی سخت کوش و با فرهنگ و همراه با اعتقادات دینی.


هرانک "هرآنک های احساس عاطفه تفکر ونگرش من است "به انسان زندگی جهان و خاطره های زادگاهم .هرچه که می نویسم" هرآنک نوشتنی است" که مرا روزها می گدازاند وقتی نوشته می شوند راحت می شوم . مردالموتی کوله علف بردوش از کوههای سیالان را می مانم بایستی کوله علف تا پشت بام طویله اش ببرساند چه کیفورمی شودمرد الموتی وقتی کوله علف را بر بام طویله اش می گزاردو آخیشی از سر لذت می گوید:آخیش راحت شدم