دیوان اشعار پرهیزگاران
پارسال که اومد اداره دنبال بچه های الموت می گشت تا دیوان شعرش را تقدیم کند . امسالی که اومد ساکش پر بود از کتاب شعر تازه چاپ شده اش .استاد صفرعلی پرهیزگاری بیشتر شعر آئینی می سراید .احتما لابه لای کتاب شعری درباره تاریخ الموت و افتخاراتش دارد .ازجمله شعر بلند (قلاع مشهور لمبسر و الموت وتوصیف آن قلاع ). کتاب را با سرمایه شخصی اش چاپ می کند راه فروش کتابش را بلد است .هم نویسنده است هم فروشنده . دراین کسادی بازار فروش کتاب منتظر معجزه نیست .خودش عامل کتابش است. می پرسم حاج آقا ضرر که نمی کنی می گوید تا هم ولایتی ها و لطف شان هست ضرر نمی کنم . دراینجا چند بیت از این شاعر الموتی تقدیم الموت تباران و الموت خواهان :
دژعقاب گذرگاه پور صباح است
ورود کشور جم راهش این گذرگاهست
بیا گذشته صباحیان به یادآوریم
دوباره روی به آبادی جهاد آوریم
سکوت محض نمودیم در اسارت او
رسیده وقت بکوشیم درامارت او
هرانک "هرآنک های احساس عاطفه تفکر ونگرش من است "به انسان زندگی جهان و خاطره های زادگاهم .هرچه که می نویسم" هرآنک نوشتنی است" که مرا روزها می گدازاند وقتی نوشته می شوند راحت می شوم . مردالموتی کوله علف بردوش از کوههای سیالان را می مانم بایستی کوله علف تا پشت بام طویله اش ببرساند چه کیفورمی شودمرد الموتی وقتی کوله علف را بر بام طویله اش می گزاردو آخیشی از سر لذت می گوید:آخیش راحت شدم