واگویه

از الموت بعلاوه سه کتاب قبلی -رازآتشفشان ، چنارخونبار و سیالان - دو کتاب دیگر آماده انتشار دارم یکی ماجان-مجموعه داستان - دیگری هرانک- رمان - اینکه کدام را برای انتشار بدهم دو دل هستم .فعلا با هیچ ناشری صحبت نکردم .بعداز چاپ دوم "یادداشت های معنوی به همسرم "ناشر آمادگیش را برای چاپ کتابهام اعلام کرده است . یک ماهی است بجای سماق مکیدن رفتم سراغ کتاب دیگری از الموت - این جغرافیای مرموز- نامش را گذاشتم " آقوزدار به معنی درخت گردو " شروع خوبی دارد . این روزها کیفورم با فضای داستان درکنار زندگی وکار تحصیل . فقط همین .
***



هرانک "هرآنک های احساس عاطفه تفکر ونگرش من است "به انسان زندگی جهان و خاطره های زادگاهم .هرچه که می نویسم" هرآنک نوشتنی است" که مرا روزها می گدازاند وقتی نوشته می شوند راحت می شوم . مردالموتی کوله علف بردوش از کوههای سیالان را می مانم بایستی کوله علف تا پشت بام طویله اش ببرساند چه کیفورمی شودمرد الموتی وقتی کوله علف را بر بام طویله اش می گزاردو آخیشی از سر لذت می گوید:آخیش راحت شدم